رئال مادرید یا رونالدو؟ درس بزرگ مدیریت از دنیای فوتبال برای کسبوکارها
در فوتبال، همانطور که در دنیای کسبوکار، همیشه جدالی وجود دارد بین ساختار و ستارهها.
اما سوال اصلی این است: رئال مادرید یا رونالدو؟
کدامیک ماندگارتر بود؟
کریستیانو رونالدو یکی از بزرگترین اسطورههای تاریخ فوتبال است؛ نماد تلاش، انضباط و برند شخصی قدرتمند. اما نکته جالب این است که حتی رونالدو هم نتوانست از رئال مادرید بزرگتر باشد.
باشگاهی با سابقهای صدساله، دهها جام اروپایی، و ساختاری که اجازه نمیدهد هیچ بازیکنی اگر بهترین جهان باشد از سیستمش فراتر برود.
اینجا همان جایی است که فوتبال، درسی عمیق به مدیران کسبوکار میدهد.
رئال مادرید؛ ساختار قدرتمندتر از قهرمانها
رئال مادرید همیشه پر از ستاره بوده است: از زینالدین زیدان و لوئیز فیگو گرفته تا رونالدو نازاریو و کریستیانو رونالدو.
اما رمز ماندگاریاش در ساختار است، نه در چهرهها.
وقتی کارلو آنچلوتی یا زیدان روی نیمکت مینشینند، همه بازیکنان و ابرستارهها در چارچوب سازمانی تعریفشدهای عمل میکنند.
سیستمی که بر پایه Teamwork، Organizational Structure و فرهنگ پیروزی بنا شده است.
در این سیستم، فرد در خدمت هدف تیمی است؛ نه برعکس.
همین تفکر سیستمی باعث شده حتی وقتی ستارهها میروند، باشگاه همچنان در مسیر موفقیت بماند.
در ویدیو بالا میبینید چرا بحث رئال مادرید یا رونالدو فقط یک جدال فوتبالی نیست؛ بلکه نمونهای از مدیریت حرفهای در دنیای واقعی است.
رونالدو؛ قدرت برند شخصی در برابر برند سازمان
کریستیانو رونالدو نمونهی کامل برند شخصی است.
او نهفقط بهعنوان بازیکن، بلکه بهعنوان برند شناخته میشود با میلیونها دنبالکننده، قراردادهای جهانی و اثرگذاری فراتر از زمین فوتبال.
اما تجربهی جداییاش از رئال مادرید نشان داد که قدرت برند فردی، هرچقدر هم بزرگ باشد، بدون تکیه بر یک سیستم سازمانی پایدار دوام چندانی ندارد.
در منچستریونایتد، یوونتوس و حتی النصر عربستان، او همچنان ستاره بود، اما نتوانست همان موفقیت تیمی دوران رئال مادرید را تکرار کند.
چرا؟
چون برند شخصی، وقتی در غیاب ساختار قرار گیرد، تنها میماند.
در کسبوکار هم همین است: اگر برند سازمانی ضعیف باشد، حتی بهترین فروشنده یا مدیر هم نمیتواند بهتنهایی سازمان را نجات دهد.
قانون طلایی مدیریت کسبوکار: هیچ فردی نباید از سازمان بزرگتر باشد
در مدیریت مدرن، مفهومی به نام Key Person Risk وجود دارد؛ یعنی خطر وابستگی بیشازحد سازمان به یک فرد.
این اتفاق در بسیاری از شرکتها دیده میشود: فروش فقط وقتی رشد میکند که مدیر فروش معروف حضور دارد، یا همه کارهای سیستم روی دوش یک کارمند همهفنحریف است.
اما قانون طلایی مدیریت میگوید:
هیچ فردی اگر حتی سوپراستار باشد نباید از سازمان بزرگتر شود.
وظیفهی رهبر و هیئتمدیره این است که ساختاری طراحی کنند که افراد رشد کنند، اما جایگزینی برای کل سیستم نباشند.
سازمانهای ایرانی و چالش عبور از نامهای بزرگ
- در بسیاری از شرکتهای ایرانی، نام افراد از سازمانها بزرگتر است.
- همه چیز با حضور یک نفر میچرخد، و نبود او یعنی توقف سیستم.
- اما ریشه این مشکل، در فرهنگ سازمانی و نبود تفکر سیستمی است.
این همان فرهنگ وابستگی فردی است که مانع بلوغ سازمان میشود. در فرهنگ سازمانی ایران، اغلب نامها از سازمانها بزرگترند.
اما تا زمانی که این نگاه تغییر نکند، هیچ کسبوکاری نمیتواند مقیاسپذیر یا پایدار شود.
رهبران آینده باید با تفکر سیستمی، ساختار عملکردی و استراتژی منابع انسانی کاری کنند که سیستم، قویتر از هر فردی باشد.
از رئال مادرید تا کسبوکار شما؛ ساختار بسازید، نه قهرمان
همانطور که استیو جابز در اپل یا ایلان ماسک در تسلا نشان دادند، رهبر واقعی کسی نیست که خودش قهرمان شود، بلکه کسی است که سیستم قهرمانساز میسازد.
زمانیکه ساختار بهاندازه کافی قوی باشد، سازمان حتی بدون حضور رهبر هم مسیر رشدش را ادامه میدهد.
بنابراین، اگر مدیر هستی، بهجای اینکه دنبال ستاره باشی، ساختار بساز.
اگر کارمند یا فروشنده هستی، برند شخصیات را رشد بده، اما همیشه در جهت رشد سیستم حرکت کن.
در نهایت، همانطور که فوتبال نشان داده، هیچ ستارهای بالاتر از باشگاه نیست.
و در دنیای کسبوکار هم، هیچ فردی، حتی اگر خارقالعاده باشد نباید از سازمان بزرگتر شود.
اگر میخواهی مثل رهبران بزرگ، آگاهانهتر تصمیم بگیری، حتما نگاهی به مقاله کشف نقاط کور رهبری و تبدیل آنها به نقاط قوت با کوچینگ بینداز.
نظر شما چیست؟
در سازمان شما چطور؟
آیا افرادی هستند که سایهشان روی سیستم افتاده؟
برای درک عمیقتر این موضوع و دیدن نمونههای واقعی،
ویدیو را حتما تماشا کنید.
پست های مرتبط
25 شهریور 1404
28 مرداد 1404
18 خرداد 1404

دیدگاهتان را بنویسید